ای که از کوچه تنهایی ما می گذری گوش کن،ناله ی من از سر دیوار گذشت
ارزو دارم که یک روز اورم بی غم بسر ای فلک از امروز محنت های فردا میکشم
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد کشیده ایم در اغوش ارزوی تو را
از یاد تو دست برنداشتم هنوز دل هست به یاد نرگست مست هنوز
گر حال مرا حبیب پرسد گویید بیمار غمت را نفسی هست هنوز
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در ین کار چه کرد
انچنان با یاد نامت برده ام خود را ز یاد
کز فراموشی نمی اید به یادم نام خویش
اگر دادم بهای بوسه اش جان دو عالم سود کردم زین تجارت
ای بی تو ز زندگیم خشنودی نه از درد توام امید بهبودی نه
ان روز که دور از تو شدم دانستم! غم میکشدم ولی به این زودی نه
ان لاله رخ که سوخت دل من به داغ او روشن بود همیشه الهی چراغ او
ای گل از شکل تو با ناز و خرامت گویم هر چه گویم همه داری،ز کدامت گویم؟