|
درباره وبلاگ
|
|
|
به دلیل علاقه ای که به شعر وادبیات داشته ام ،مطالب و شعرهای مورد علاقه ی خود را در وبلاگم منتشر کرده ام.قبلا از همه نویسنده گان ان کسب اجازه می نمایم.
|
|
| | |
|
|
و بعد از رفتنت
<-CategoryName->
|
|
|
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی،تو را با لهجه گل های نیلوفر صدا کردم.تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم.پس از یک جستجوی نقره ای درکوچه های ابی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روئیده باحسرت جدا کردم.و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی و من تنها برای دیدن زیبایی ان چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم همین بود اخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم.نمیدانم چرا رفتی نمیدانم چرا؟شاید خطا کردم و تو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا،تا کی،برای چه،.ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میباریدوبعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد و بعد از رفتن تو اسمان چشمهایم خیس باران بود و بعد از رفتنت انگار کسیحس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد.کسی فهمیدتو نام مرا از یاد خواهی برد و من با انکه می دانم تو هرگز یاد من راباعبورخود نخواهی بردهنوز اشفته ی چشمان زیبای توام برگرد.ببین سرنوشت انتظار من چه خواهد شد و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید کسی از پشت قاب پنجره ارام و زیبا گفت تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب ان خطا کردم و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست ومن دراوج پاییزی ترین ویرانی یک دل میان غصه ای ازجنس بغض کوچک یک ابر نمیدانم چرا؟شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم.

نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:41
توسط
ازاده
|
|
|
| | |
|
|